سکوت کن دلم ! این جا سکوت, اجباری ست اگر چه حرف و غزل در نگاهمان جاری ست همیشه عشق, برایم سکوت و ابهام است شبیه دیدن او بین خواب و بیداری ست چه قدر پیر شدم... با مرور خاطره ها... به ذهن خاطره هایم, سکوت غمباریست دلم شکست و غزل مرد.. آه, ای مردم ! چه قدر طعنه و زخم زبانتان کاری ست! اگر چه حرف و غزل نا تمام مانده... ولی... سکوت کن دلم! این جا سکوت اجباری ست...
کلمات کلیدی :
نویسنده : طهورا
تاریخ : 92/8/12:: 2:25 عصر
نظرات ( )
خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمیبینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، یه کم با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن...
کلمات کلیدی :
نویسنده : طهورا
تاریخ : 92/8/12:: 2:24 عصر
نظرات ( )